ترجمه آثار فروید در ایران: تاریخ ترجمه به مثابه تاریخ اندیشه

میرمحمد خادم نبیترجمه تخصصی متون روانشناسی

تاریخ اندیشه را تاریخ تفکرات مهم و تأثیرگذار میدانند که از دوره ای به دوره دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر انتقال پیدا می کنند اما در این میان به ترجمه که یکی از مهمترین موتورهای محرکه این نوع تاریخ است توجه چندانی نشده است. معمولاً وقتی صحبت از متفکری غربی می شود، تلقی رایج این است که که افکار یا گفتمان این متفکر بی هیچ دردسری عیناً وارد زبان فارسی شده است، حال آنکه چنین تلقی بسیار ساده انگارانه و برآمده از نگاهی ذات گرایانه به مسئله گفتمان و انتقال آن است.

زمانی تصور میشد که ترجمه واسط صرف بین زبانها و فرهنگهاست و رسالتش بیان پیام زبان مبدأ در زبان مقصد است اما رویکردهای پسا ساختارگرایانه دهه های اخیر این نگاه بسیط به ترجمه را رد میکند؛ در رویکرد جدید، ترجمه، به ویژه ترجمه متون علوم انسانی از قبیل فلسفه، همواره منجر به متنی می شود که متأثر از فرهنگ، تاریخ، ایدئولوژی، گفتمان و درک و فهم های رایج در زبان مقصد است و چه بسا کارکردی که در این زبان پیدا میکند، از کارکرد متن مبدأ کاملا متفاوت باشد. در خلال ترجمه، تمام عناصر متن مبدأ دستخوش تغییر شده و با این تغییرات آماده ورود به عرصه های گفتمانی جدید میشود. طبیعی است که ورود به این گفتمانها عاری از مشکل نیست چون گفتمانهای رقیب و غالب در فرهنگ مقصد با ورود رقیب جدید آرام نمی نشینند و سعی می کنند یا این رقیب را از میدان به در کنند یا با او از در آشتی درآیند. 

ترجمه تخصصی مقاله روانشناسی انگلیسی به فارسی

داستان فروید در ایران دهه های ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۰ ، داستان فیل در اتاق تاریک است؛ هرکسی، اعم از نویسنده و مترجم، برداشتش از او را درست پنداشته است. در نخستین سالهای ورود گفتمان فرویدی به ایران، این گفتمان از طریق ترجمه به معنی رایج کلمه وارد نمی شود زیرا آثار فروید به زبانی ساده بازنویسی می شوند. چند نویسنده هستند که در مجلات ادبی و روشنفکری دهه ۱۳۱۰ در مورد فروید قلم می زنند. حسین شجره، قادر ترهکی، احمد فردید و البته صادق هدایت از جمله کسانی هستند که در این حوزه فعالاند. چند نکته در مورد این تألیفات مشهود است. نخست اینکه این نویسندگان رویکردی بومی گرا به فروید دارند و معتقدند آنچه فروید در آثار خود میگوید قبلاً در آثار دانشمندان ایرانی چون زکریای رازی و ابوعلی سینا آمده است. این تحویلگرایی در دوره های که گفتمانهای مبتنی بر ملت سازی در ایران رواج داشته چندان عجیب نمی نماید. پیام این است که ما خود در گذشته دانشمندانی داشتیم که پیش از فروید به کنه روان یا علم نفس بشر پی برده اند. این تلقی منجر به آن شد که در آن دهه آمیزهای غریب از فروید و گفتمانهای شرقی ایجاد شد. نکتة دوم اینکه صاحبنظران این حوزه به رغم داشتن نگاه از بالا یا رویکردی بومی گرا به فروید همچنان فروید را بی چون  و چرا قبول دارند و بر این باورند که نظرات فروید منطبق بر واقعیات است. بنابراین هیچ نوع نگاه نقادانه ای به فروید ندارند و حتی از منظر مذهبی یا مارکسی نیز نقدی بر فروید و افکارش وارد نمیکنند.  شاید دلیل آن کم قوام بودن این گفتمانها در عرصه روشنفکری آن دهه باشد. هنوز باید تا دهة بیست صبر کنیم تا این گفتمانها پررنگتر و تأثیرگذارتر از قبل شوند. نکتة سوم در این خصوص آن است که این مؤلفان بیشتر از اینکه فروید را روان درمانگر بدانند برای او جایگاه یک فیلسوف یا روشنفکر را قائلند. 

ترجمه مقاله تخصصی روانشناسی فارسی به انگلیسی

این تصویر از فروید تا سالها در محافل روشنفکری ایران وجود دارد. نخستین ترجمه از کتابهای فروید در سال ۱۳۲۴ به قلم محمود نوائی به چاپ می رسد و پس از آن ترجمه ها یکی پس از دیگری وارد بازار می شوند. ترجمه های عمده این دوره جدید تا دهه ۱۳۵۰ که منتهی به انقلاب اسلامی است، عبارتند از: پنج درس پسیکانالیز از محمود نوایی، ۱۳۲۴، دروس پسیکانالیز احتمالاً دهه بیست، نوایی، سه امتحان درباره نظریه میل جنسی  از رضا سیدحسینی  1327، آینده یک توهم  از نوایی 1328، تفسیر خواب از محمد خاور، 1328، خواب و تعبیر آن از مصطفی فرزانه، ۱۳۲۹، روانکاوی و تحرم زناشویی با محارم از ناصرالدین صاحبالزمانی، ۱۳۳۷، هذیان و رویا  از نوایی، ۱۳۳۷، نکات عمده روانشناسی تحلیلی  از ابولحسن گونیلی، ۱۳۴۰، روانکاوی: آینده از یک پندار  ۱۳۴۰ ، رویا  از محمد حجازی، ۱۳۴۰، تعبیر خواب و بیماریهای روانی از ایرج پورباقر، ۱۳۴۲، سه رساله درباره تئوری میل جنسی  از هاشم رضی،  ۱۳۴۳، روانکاوی و زندگی من از نوایی، ۱۳۴۳، مفهوم ساده روانکاوی  از فرید جواهرکلام، ۱۳۴۷، موسی و یکتاپرستی از قاسم خاتمی  ۱۳۴۹، توتم و تابو از محمدعلی خنجی، ۱۳۴۹، روانکاوی  از حسن صفوی، ۱۳۵۰و لئوناردو داوینچی از مهدی افشار، ۱۳۵۱. 

مترجمان آثار فروید در این دوره عمدتاً روانکاو یا حتی متخصص روانشناسی نیستند و به استثنای دو مترجم که ظاهراً با روانشناسی آشنایی دارند، با مترجمان خبره روانشناسی مواجه نیستیم. اینکه این مترجمان واجد ویژگیهای مترجم توانمند یا خوب در حوزه ترجمه هستند یا خیر از حیطه این نوشته خارج است اما به نظر میرسد بیشتر مترجمان قلمی ادیبانه داشته و به اندازه کافی بر زبان مقصد مسلط هستند. اما نمونه ای از برداشت مترجمان از آثار فروید بسیار روشنگر است. مترجم در آغازنامه به مرگ مادر و برادر خود اشاره می کند که در سال 1315 آلام روحی زیادی برای او شده است. نکتة جالب این مقدمه آن است که مترجم همین نکته ها را با اندکی تغییر در مقدمه دروس پسیکانالیز هم می آورد و به حضور ناپیدای دولتهای غربی در ایران با هدف ویران کردن زندگی ایرانیان و بازگرداندن آنها به دوره های توحش اشاره میکند:

«افسوس که دولتهای استعمارطلب از کلیه وسائل ممکنه برای کشتن روح این ملت استفاده میکنند و به کمک موهومات و خرافات و احیای آداب و رسوم دوره های توحش، مردم این کشور را پژمرده و اندوهگین میسازند. دو ماه عزاداری و ماتم کافی نیست ایام عید و روزهای جشن و سرور باز هم روضه خوان بالای منبر می رود و مردم را به گریه و زاری دعوت میکند». 

ترجمه کتاب تخصصی روانشناسی

تعدد ترجمه ها و فاصله اندک زمانی بین آنها نشان از اهمیت این اثر فروید دارد، اما فقط یک ترجمه  را می توان ترجمه دوم   و متن کاملی از اثر فروید دانست و بقیه ناقص هستند .

بررسی محتوای نوشته های مترجمان نشان می دهد که دو گفتمان مذهب و مارکسیسم با گفتمان فرویدی تقابل داشته اند و این تقابل گاه به صورت مثبت و گاه منفی بروز یافته است. برخی از مترجمان فروید و مارکس را ستوده و هیچ نقدی علیه مارکس و مارکسیسم ننوشته اند بلکه هر دو را مربوط و منتسب به انقلاب فکری در غرب دانسته اند، انقلابی که لاجرم ثمره هایی در ایران هم میتوانست داشته باشد. طرفه اینکه هیچ مترجمی نه علیه مارکس چیزی نوشته و نه با غرب ضدیت نشان داده است. بنابراین، گرایش مترجمان به مارکسیسم با نگاه ضد غربی درنیامیخته و فقط گاهی با حمایت از توده ها که از شاخصهای مهم چپگرایی است همراه شده است. این دریافت فروید، همچنان ایران را کشوری عقب افتاده تر از کشورهای اروپا معرفی کرده و در پی آن است که با توسل به همین نظریه های سنت شکنانه ولی با احتیاط زیاد، گفتمانهای ناشی از سنت را به چالش بکشد.  این چالش مستلزم آن است که فروید گفتمانی بیگانه و تهدیدآمیز تلقی نشود و نیروهای تحولخواه جامعه این گفتمان را به نفع اهداف و ایدئولوژیهای خود در اختیار بگیرند. این همان رژیم حقیقت است که تولیدکنندگان گفتمان در پی تصرف آن بودند تا درنهایت دریافت خود از فروید را به منزله تنها دریافت درست جابیاندازد.

در این مقدمه ها هیچ اشارهای به دین نشده است مگر اینکه در نقد آن بوده باشد اما نقد چندان مشخص و نظام مندی علیه دین را نمی بینیم. هیچ مترجمی به جد وارد نقد دین از منظر فرویدیسم نشده است؛ حتی مترجمان سعی کرده اند به دلیل حساسیتهای جامعه مذهبی ایران، از نقد آشکار آن پرهیز کنند. در عوض، مترجمان تلاش خود را به کار بسته اند تا با نقد خرافات و موهومات فروید را نماد روشنگری معرفی کنند. 

با این حال، در بین مترجمان آثار فروید هیچ مترجمی دیده نمی شود که گرایشهای مذهبی داشته باشد یا

نقدهایی رادیکال علیه فروید مطرح کند . در بررسی ورود و نضج گرفتن گفتمانها و در این مورد گفتمان فرویدی، متونی که ترجمه نشده اند هم به اندازه متونی که ترجمه شده اند اهمیت پیدا می کنند. در این میان، تعدادی از آثار فروید ترجمه نشدند که عمده آنها مقالات فروید و چند کتاب او هستند. اما علاوه بر کتابهایی که ترجمه نشده اند، کتابهایی نیز به نشر رسیده اند که ارتباط چندانی با روانکاوی فرویدی نداشتند.به نظر میرسد که به دلیل گسترش و ترویج روانکاوی، نویسندگان سعی کرده اند هر طور شده هر اثری را با عنوان روانکاوی و فروید در کار خود بگنجانند. نمونه هایی از این عناوین فریبنده عبارتند از دو کتاب روانکاوی دختران و روانکاوی عشق. این دو کتاب که به ترتیب در سالهای ۱۳۵۰ و ۵۲ منتشر شده اند به رغم داشتن عنوان روانکاوی ارتباط مستقیمی با فروید ندارند. نگاهی به نام مترجمان فروید در این دوره نشان میدهد که هیچ زن مترجمی دست به ترجمه آثار فروید نزده است. نکته مهمتر اینکه مترجمان مرد که آثار فروید را ترجمه کرده اند نیز اشاره ای خاص به زن نکرده اند. به نظر میرسد نقش زنان در کلیت گفتمانهای چپ و مارکسیستی حل شده و نیازی برای بررسی این گروه از جامعه وجود نداشته است.  طرح جلد بسیاری از آثار ترجمه شده فروید نیز حاوی نکاتی عمده در مورد نگاه مترجمان و ناشران به فروید و فرویدیسم است. جلد بسیاری از آثار فوق الذکر به تصویر نقاشی شده فروید مزین شده اند. این تصاویر که حاکی از تأکید ناشران بر شخص فروید و جایگاه خاص او در میان مخاطبان است با نحوه برداشت مترجمان ایرانی از فروید که او را بیشتر روشنفکر قلمداد میکردند همسو هستند. نوع دیگر بازنویسی فروید را میتوان در آثار تألیفی این دوره نیز مشاهده کرد. نقد بر فروید و افکارش و پیوند آرای او با گفتمان مذهب و مارکسیسم در اینجا عیانتر از مقدمه های ترجمه است. مؤلفان در این آثار یا به صراحت طرف فروید را میگیرند یا بالاعکس تفکر و یا حتی شخص او را به شدت مورد انتقاد قرار میدهند. شاید بتوان گفت صریحترین این نقدها را حسین ملک در تولد غولها: امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم و علی شریعتی در سخنرانیهایش مطرح میکنند. حزب توده در سال ۱۳۲۰ پس از اینکه ارتش شوروی بخشی از ایران را به اشغال درآورد تأسیس شد. این حزب توانست در مدت کوتاهی افراد زیادی از جمله روشنفکران آن دوران را جذب کند. به این ترتیب، گفتمان چپ پررنگتر می شود و طبیعی است که در مقابل گفتمان فرویدی واکنش نشان دهد. برای نمونه هوشنگ تیزابی یکی از اعضای این حزب که معتقد است فروید و فرویدیسم سد راه انقلاب پرولتاریایی هستند نقدهای تندی بر فروید وارد میکند. 

اینکه فرویدیسم در ایران دچار کژخوانی ها شده و تقابلهایی با گفتمانهای عمده دوران داشته، مصداق بارز آن این بیت حافظ است:

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند

 به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک

منبع: فصلنامه مترجم


جهت سفارش ترجمه مقاله تخصصی روانشناسی و همچنین ترجمه کتاب تخصصی روانشناسی، وارد وب سایت لینگو ترجمه شوید.